مقدمه:
در عصر حاضر، مسکاتها بهعنوان ابزار پیونددهنده گروه یا سازمان با اجتماع، ابزاری مهم در امر پیامرسانی به مخاطب، جذب آنها و در نتیجه سودآوری بیشتر تلقی میشوند. این شخصیتهای تبلیغاتی بهعنوان نماد بصری عمل کرده و پیام، اهداف و ارزشهای نشان تجاری را به مخاطب خود منتقل میکنند و به دلیل خاصیت بازشناساند، منجر به شناساندن و ایجاد آگاهی از نام و هویت برند شده و جایی را که به آن تعلق دارند در ذهن مخاطبان تداعی میکنند. چنانچه میتوان گفت که موفقیت مسکات نیز به توانایی آن در جلبتوجه مخاطبان و ماندگاری تصویر ذهنی آنها وابسته است. به دلیل توانایی مسکاتها در ایجاد سطحی از علاقه و عاطفه که از طریق سایر روشهای تبلیغاتی یا ارتباطی قابلتحقق نیست، ما در این مقاله تصمیم گرفتیم تا با بررسی تاریخچه و ریشه لغوی مسکات، نحوهی انتخاب مسکاتها و همچنین دستهبندی آنها، به درک بهتر این نوع از نشانههای تصویری مؤثر در جذب مخاطب بپردازیم.
مسکات چیست؟
مسکات که زیرمجموعهی نشانههای تصویری محسوب میشود، در حقیقت شخصیت حیوان، انسان و یا موجودی تخیلی است که بهعنوان شمایل نمادین برای نشاندادن یک گروه با هویت مشترک مثلاً یک تیم، یک مدرســه، یک گروه، یک ســازمان یا یک نهاد یا… بکار میرود. ویژگی بــارز این نشــانه، شخصیتپردازی نهفتــه در طراحی آن اســت. در واقع مســکاتها، همــان کاراکترهای تبلیغاتی هســتند کــه به محصــولات موردنظر یا سازمان یا نهادهای خود روح و حیات میبخشند و همین امر، وجه تمایــز آنان با انواع دیگر نشــانهها اســت. پردازش شــخصیت موجود در مســکات، آن را از حالــت تکبعدی و تکشــکلی و قامت خشــک یک نشــانه بیرون آورده و معمولاً با ویژگیهای انسانی عجین میکند؛ چنان کــه امروزه مســکاتها از جملــه ابــزار قدرتمند پیوند بیــن نهادهــا و سازمانها با مردم هســتند و بهمحض دیدهشدن، جایی را که بدان تعلق دارند در اذهان مخاطبین تداعی میکنند.
ریشه کلمه مسکات
ریشهی لغوی مســکات (Mascot) را میتوان در لهجهی مردمان منطقه پراوینس (Provence) و گاسکونی (Gascony) واقع در جنوب فرانسه، برای توضیح و تبیین هــر آنچــه که برای خانواده خوشیمنی و شــگون فراهم آورد، ردیابی کرد. این لغت در فرهنگنامه زبان فرانســه Mascotte نوشــته شــده اســت و تحــت لهجهی منطقه پراوینس مِســکُت تلفظ میشود که بــه معنای افســون، طلســم، جــادو و فریبندگی اســت. ایــن لغت در فرانسه در ســال ۱۸۸۰، زمانــی کــه آهنگساز فقید فرانســوی اِدموند آدرن (Ed. Audran) اپرایــی بــا درونمایه کمیــک و طنــز تحــت عنوان لَمَسکوت(La Mascotte) بــه معنــای “شـانسبیار” ســاخت، بر ســر زبانها افتــاد.
داسـتان این اپرا در مـورد دهقـان بدشانسـی بـود کـه در زندگـی بیاقبال خـود بـا دختـر پاک و معصومـی روبهرو شـد. ازآنپس وضعیـت زندگـی او تغییـر کـرده، بخت و اقبال به او روی آورد. اطرافیان دختر معتقد بودند که معصومیت وی باعـث خوششانسی آنـان میشود.
گرچه تا مدتها قبــل از تاریــخ مذکــور نیز این لغت بین قشــر بزهــکار جامعه فرانسه، مخصوصاً قماربــازان، بــه معنــای ســاحره اســتفاده شــده است. با شهرت تدریجی اپرای طنزآلود اِدموند آدرن در میان عموم، رفتهرفته بســتری ایجــاد شــد کــه نســخههای دیگــری از ایــن اثر به زبانهای دیگر دنیا ترجمه و در سالنهای نمایش به اجرای عموم گذاشــته شــوند. ســرانجام ایــن اپــرا در زبــان انگلیســی تحــت عنوان مَسکات اجرا شد. بهتدریج باگذشت زمان، شدت تأثیرگذاری این واژه بر گفتگوی عامیانه مردم انگلیسیزبان، بهمراتب از تأثیرگذاری بــر فرهنگ گفتگوی عامیانه در فرانســه بیشــتر شــد تا آنجــا که مردم هر شــخص، شــیء یــا حیوانی، در قالب شــمایل، تمثــال یا تندیس که برای آنان مسبب خوشبختی است و تقدیر نیکی را رقم میزند تحت عنوان مسکات میشناختند.
تاریخچه پیدایش مسکات:
مسـکات در سـیر تحـولات خـود و هـزاران سـال پیـش از وجـود برندهـا، تبلیغـات، رسانهها و غیـره، خطـوط و نقاشیهایی بـود کـه بـر دیـوارۀ غارهـا حـک میشد. بـرای انسـان آن دوران، مسـکات نقـش یـک محافـظ و طلسـم شـانس را بـه عهـده داشـت کـه پرسـتش آن در زمـان قحطـی و بیمـاری گسـترش وسیعتری مییافت و مـردم بهقدری بـه آن اعتقـاد داشـتند کـه حتـی سـعی میکردند پوشـش ظاهریشان بـه آن شـباهت داشـته باشـد و ایـن سـرآغاز پیدایـش مسـکاتها بـود. زمانی که انسـان نخسـتین به شـکار میپرداخت، میپنداشت که قدرت سحرآمیز یک حیوان با شکار آن به وی منتقل خواهد شد و به این دلیل ً در مراسـم آیینـی خـود گروهـی از حیوانـات را توتـم (توتم پرستی، نظامی از باورهاست که قائل بهنوعی ارتباط معنوی و خویشاوندی بینگروهی از انسانها با یک موجود فیزیکی دیگر – اغلب حیوان و در مواردی گیاه یا شیء – موسوم به توتم میشود) میپنداشت و با تهیه ماســک، آویز، آوند و درفش و نقشکردن ایــن توتمها بر آنها ســعى میکردند تا خیروبرکت را براى خود و قبیلهشان به ارمغــان آورنــد
انتخاب نخستین مسکاتها برای تیمهای ورزشی در اوایل قرن بیستم، احتمالاً بـا همیـن نـگاه صـورت میگرفت؛ بهعنوانمثال، ترکیـب نمـاد حیوانـی در کنـار لوگـوی یـک تیـم ورزشـی میتواند دلالتـی بـر پیـروزی و ظفرمنـدی بـر آن حیـوان و انتقـال نیروهـای وی بـه تیـم باشـد.
علاوه بر مسکاتها، شخصیتبخشی، انسانگرایی و بخشیدن ویژگیهای انسانی از قبیل شکل و فرم بدن، نگاه، احساس، صدا و لهجه، تواناییهای بالقوه و شخصیت فردی به هر چیز غیرانسانی همچون حیوانات، گیاهان یا سایر موجودات و اشیا و حتی پدیدههای طبیعی که به آن آنتروپومورفیسم (Anthropomorphism) میگویند نیز ریشـه تاریخـی طولانی دارد و پدیـدهی نوظهوری نیسـت کـه در نتیجـۀ تحولات اعصـار اخیر پدیدآمده باشد.
کشـف مجسـمههای نوسـنگی نشـان میدهد کـه آنتروپومورفیسـم در حـدود پانصد سال پیـش از میلاد مسـیح ظهـور کـرده اسـت. ایـن مفهـوم همچنیـن در کتابهای مقـدس قـرآن، انجیـل و تـورات نیـز بهکاررفته اسـت. برای مثال در الهیـات و مذهـب، با استفاده از ویژگیهای انسانی از قبیـل رفتـار، احسـاس و عمـل به توصیـف خداونـد پرداخته میشود. مصادیـق ایـن تعریـف در اسـطورههای یونـان باسـتان و یـا اسـطورههای سـایر ملـل کـه در آن خدایـان و سـایر موجـودات ماورایـی بـا خصایـص و ویژگیهای انسانی توصیف میشوند، بهوفور مشاهده میشود.
برای درک بهتر مسکات و آنتروپومورفیسم میتوان تعاریف این دو واژه را اینگونه بیان کرد که مسکاتها سخنگویان مشهور (خیالى) هستند که بهواسطه هویتشان پیام سازمان و یا برندی که بدان تعلق دارند را معتبر و قابلباور میکنند و بهنوعی شــخصیتهاى داستانى براى روایات تبلیغاتى محسوب میشوند و آنتروپومورفیسم، میزان عكسالعمل احساسی به برند را افزایش میدهد و باعث بالارفتن کیفیت خصوصیات شخصیتی برند میگردد. در واقع مسـکات بهعنوان نمـود عینـی آنتروپومورفیسـم امـروزه بهعنوان ابـزاری بـرای ارائـۀ شـخصیت برنـد مورداسـتفاده قـرار میگیرد و در مـرز بیـن جهان یک سـازمان و جهان مشـتریانش فعالیـت میکند و میتوان گفـت کـه انسـان بـرای گنجانـدن قـوۀ ادراک و یـا نمایـش برتـری در قالبـی فیزیکـی، اشـیا و مفاهیـم را در فرمی انسانگونه دگردیسـی (مـورف) میکند و مسـکات نیـز بـا همیـن کارکـرد بهعنوان نقطـۀ برخـورد یـا رابـط انتقـال اطلاعات میان مشـتری و سـازمان عمـل میکند.
برای مثال شخصیت تجاری شرکت بیمـۀ «گیکـو GEICO» کـه یـک مارمولـک بامـزه بـه نـام «گکـو Gecko» اسـت (https://www.geico.com/about/corporate/history-the-full-story/) یکی از انواع آنتروپومورفیسم بوده؛ اما افزون بر آن، این مارمولک همچون یک شخص حقیقی نیز رفتار میکند. گکو در صفحات اجتماعی شخصیاش فعـال اسـت؛ پیـام میگذارد؛ عکس سـلفی میگیرد و بـا هوادارانش تعامل میکند. درواقـع او همچـون یـک پرسـونا دارای احساسـات و خصوصیـات شـخصیتی منحصربهفرد انسـانی اسـت.
نحوه انتخاب مسکات
فراینـدی بـه نـام «انتخـاب آنتروپومورفیـک Anthropomorphic Selection» در تدویـن ویژگیهـای شـخصیتی یک برند مؤثر اسـت. این فرایند توسط سـرپل(Serpell) معرفی شد و عبارت است از«انتخاب آن دسته از صفات فیزیکی و رفتاری که در نسـبت دادن حالات و روحیات انسـانی به حیوانات یا غیرانسـانها مفید هستند». الزام به ذکر است که امروزه مبحث «کهن الگوها Archetypes» در همین راسـتا و در انتخـاب منسـجم و اصولـی ویژگیهـای شـخصیتی بـه برنـد، کاربـرد اساسـی دارد. اصطلاح انتخـاب آنتروپومورفیـک بـه نظریـۀ تکاملـی چارلـز دارویـن یعنی «تئوری انتخاب طبیعیNatural Selection» نیز به نوعی مرتبط اسـت. جایـی کـه نامهـای تجـاری ناموفـق و ضعیـف میمیرنـد تـا سـایر برندهـای قویتر به روند کامیابی، تسخیر و توسعۀ زیرشاخه های خود ادامه دهند.
گفتنـی اسـت کـه تکنیکهای بهرهگیری از آنتروپومورفیسـم از سـوی برندهـای مختلـف متفـاوت اسـت؛ بهعنوانمثال، تولیدکننـده مـواد شـوینده و بهداشـتی «آقـای تمیـز Mr. Clean» (https://www.mrclean.com/en-us/)، از طریـق نامگذاری انسـانی نـام تجاریاش از این مفهوم بهره برده یا برند «استارباکس Starbucks» (https://www.starbucks.com/)از طریق نشان تجـاری و قراردادن یـک پـری دریایـی در مرکـز لوگـوی خـود، یـا برند ورزشـی «ریبوک Reebok» از طریـق شـعار سـازمانیاش یعنـی «من همینم که هسـتم I am what I am» بهگونهای آنتروپومورفیسـم دستزدهاند. تولیدکنندگان لوازم آشـپزخانه همچـون «ویـگار Vigar» (https://vigarbulgaria.com/en) و آلسـی (https://alessi.com/) نیـز از طریـق فـرم کالا و محصـولات خـود از مزایـای آنتروپومورفیسـم بهـره میبرند. در واقع آنتروپومورفیسـم در برندینـگ میتواند در یکـی از عناصـر برنـد کـه شـامل نام تجاری، لوگو، مسـکات، تبلیغات، شـعار سـازمانی، کالا/خدمـات، صاحـب برنـد، کاربـران، کارمنـدان، چشمانداز، داسـتان، شـخصیت و روابـط اسـت جلوهگـر شـود.
دستهبندی شخصیتهای تبلیغاتی
شخصیتهاى تبلیغاتى باهویت دهى به محصول، ایجاد تداوم تبلیغاتى و شخصیتســازى نام تجارى، با مخاطب ارتباط برقرار میکنند. آنها بهعنوان نماینده بصرى نام تجارى با ایجاد پلى میان ِ محصول، بستهبندی و نام تجارى، شناسایى نام تجارى را در مراکز خرید آسان میسازند و بر طبق آمارها آنها در %۷۱/۷ موارد منجر به یادآورى درست محصول میشوند. مهمترین وظیفهى شــخصیت تبلیغاتى، شخصیتســازى نام تجارى به کمک ایجاد جذابیت احساســى و معنادهی به نام تجارى است. شخصیتهاى تبلیغاتى با نمادپردازى فعالیتهاى هیجانانگیز و دادن خصایص انســانى به نام تجارى، تصویرى جذاب و دوستداشــتنى از خود میسازند که مىتواند بدون این که به طور مســتقیم قولى را به مصرفکننــده بدهد، او را متقاعد به خرید کند. علاوه بر این، همه شخصیتهاى تبلیغاتى از شخصیتشان بهعنوان نمادهایى براى ِ استخراج معنى استفاده میکنند. برای مثال گاو روزانه، آرام و مطمئن است، میمونک چىتوز خوشگذران، ریسکپذیر و ماجراجو است و پانداى بســتنى پاندا، دوستداشتنی و مهربان است. بهاینترتیب مفهوم و معنى شــخصیت در کنار جذابیتهاى حسى آن، یک شخصیت تبلیغاتى موفق را میسازد که با جفتشدن شخصیت تبلیغاتى با محصول و نام تجارى، آنها هم واجد چنین خصوصیاتى میگردند.
شخصیتهاى تبلیغاتى براساس تیپ نمایشى به سه دسته کارگر (که گاه به صورت نوکر یا خدمتکار نیز دیده مى شــوند)، دلقک، و قهرمان تقسیم مى شوند. تیپ شخصیتى کارگر در سه قالب کلى ،بردگان، کارگران (در نقش کارگر، آشپز، لوله کش، فروشنده و…) و یا کارکنان شرکتى (حتی در نقش مدیرعامل، مشاور و نماینده شرکت) براى اولین بار در تبلیغات آمریکا نمود یافتند. این تیپ شخصیتی معمولاً طرز استفاده از محصول و منافع حاصل از آن را براى مصرف کننده توضیح مى دادند.
دلقکها را بهطورکلی میتوان به ســه گروه تقســیم کــرد: ۱) جلبتوجهکنندگان، ۲) شــخصیتهاى طنزآمیــز و ۳) اخلالگران. جلبتوجهکنندگان، بــه کمک جلوههاى بصرى مثل رنگ و یا اغراق در اندازه، ســن، خصوصیات و غیره، حواس مصرفکننده را در زمان تماشــاى رســانه و یا در مرکز خرید از مناطق دیگــر منحرف و به محصول و تبلیــغ متوجه میکنند، اکثر شــخصیتهاى تبلیغاتى محصولات کــودکان از این گروه هستند. انتخاب جفتهاى ناهمگون و عجیبوغریب از محصول و شــخصیت مثل جفتکردن گوریــل و محصول چمدان، مرد غارنشــین و بیمه نیز ارزش دیگرى اســت که میتواند از تعدد تصاویر تکرارى موجود در تبلیغات ایران بکاهد. گاهى وجود یک خصیصهی بخصوص، یک تیک حرکتى خاص و یا یک تکیهکلام شعارگونه، شــخصیتى را میسازد که توسط مردم تقلید و تکرار میشود، مثل شخصیت شیر پاك با شعار «پاك یادت نره!».
نوع دوم شخصیتهاى طنزآمیز در قالبهای داستانى سرشار از کمدى موقعیت به ارائه پیام میپردازند. در تیپ شخصیتى اخلالگر، دو شخصیت وجود دارند که بیننده با مقایسه رفتارهاى متقابل معمولاً این شخصیتها با هم پیام تبلیغ را بهصورت ضمنى دریافت میکند؛ خرابکار در مقابل قهرمــان یا همان دلقک و عاقل. در آخر، تیپ شخصیتى قهرمان قرار دارد که خصایص ارزشى مطلوب آگهیدهنده و مخاطب هدف محصول در ظاهر و عملکرد این شخصیت نمود مییابد. اسب ایرانخودرو در تبلیغات این شــرکت در نقش یک قهرمان از آب و باد و آتش بهسلامت میگذرد تا نمادى از استقامت تولیدات این شرکت باشد. گاه این شخصیت به مقابله باشخصیت شر. داستان تبلیغاتى مىپردازد؛ مثل تبلیغات حشرهکش اتک که در آن اسپرى اتک با پشههاى مزاحم مىجنگد. چنین شخصیتى گاه در قالب جستجوگر ظاهر مى شــود، در این حالت با حذف چالشها و رسیدن شخصیت به عامل مورد جستجو (محصول) عمر شخصیت تبلیغاتى به پایان مى رسد، مثل شخصیت مرد ایتالیایى تبلیغات مک که همواره به دنبال پاستاى مک مى گردد یا تبلیغات پاك با شعار “پاك یادت نره!”
علاوه بر دستهبندی بالا، براون مدلـی بـا سـه بعـد و سـه سـطح ارائه کرده و انواع شخصیت خشـی به مسـکات را در سه دسته طبقهبندی میکند:
جدول . ۱: انواع شخصیتبخشی به مسکات بر اساس دستهبندی براون
استعاره: نام تجاری و تجسـم آن یکی بـوده و در ارتبـاط تنگاتنـگ هسـتند | کنایه: شـخصیت برنـد، بیـش از آنکـه تجسمی از نـام تجـاری باشـد، همچون یک معبود و یا به عبارتی وجدان نام تجاری است | تشبیه: کاملاً از نام تجاری رها شـده و شاخصهای ارتباطی کمتری بـا نـام تجـاری دارد | |
آنتروپومورفیسم: نسبتدادن خصایـص رفتـاری و ویژگیهای ظاهـری انسـانی اسـت بـه هـر آنچـه غیرانسـانی است، تجسـم نام تجـاری/ سازمان در قالبی انسانی | تولیدکنندهۀ مـواد غذایی «بتی کرا کر» – انتقال حس غذای سالم تهیه شده به دست مادری کدبانو. https://www.bettycrocker.com/menus-holidays-parties/mhplibrary/parties-and-get-togethers/vintage-betty/the-betty-crocker-portraits | مستر مانی بگز (مونوپولی)-اغواکردن بازیکنان به پولدار شدن در زمان رکود اقتصادی آمریکا. https://en.wikipedia.org/wiki/Mr._Monopoly | تولیدکنندۀ محصـولات بهداشـتی و آرایشی L’Oréal-استفاده از بازیگران و هنرمندان مشهور بـرای تبلیغـات. https://www.loreal.com/en/ |
زومورفیسم: نسبتدادن خصایـص ظاهـری و رفتـاری حیوانـات بـه هـر چیـز غیرحیوانی اسـت | هلو کیتی – شخصیت تخیلی شرکت ژاپنی «سانریو» است که توسط یاکو شیمیزو و در قالب یک گربهٔ بابتیل ژاپنی طراحی شدهاست. https://en.wikipedia.org/wiki/Hello_Kitty | پنگوِئن لینوکس – انتقال حس سرگرمی و خوشایندی با استفاده از پنگوئن کمی چاق که پس از خوردن یک غذای عالی روی صندلی نشست. https://en.wikipedia.org/wiki/Tux_(mascot) | میمونک چی توز – استفاده از میمون با پوشش لباس دارای احساسـات انسـانی و شـخصیت ویژه. |
ترامورفیسم: اعطاکردن ویژگیهای یک موجـود خیالـی، ماوراءالطبیعه یـا عجیـب بـه محصول/برنـد | موجود اندروید – قبل از ظهور سیستمعامل، اندروید معمولاً به معنای روباتی با ظاهر یا شکل انسانی بوده است. | ام اند امز – روکش شکری این اسمارتیز امکان حمل شکلات در آبوهوای گرم را بدون ذوبشدن آن فراهم کرده است (برای اولینبار در جنگ داخلی بهمنظور ایجاد امکان حمل شکلات توسط سربازان اسپانیایی استفاده شد). ماندگارترین شعار این شرکت “شکلات شیری که در دهان شما آب میشود، نه در دست شما” است. https://en.wikipedia.org/wiki/M%26M%27s | ترانسفورمر (سیتروئن)- استفاده از ربات ماشینشو برای تبلیغ ماشین سیتروئن با شعار “زنده با تکنولوژی”. |
کلام آخر
در آخر میتوان از این مقاله چنین نتیجهگیری کرد که مسکاتًها با حضور در فرایند تبلیغات و ایجاد تمایز، منجر به ماندگاری نشان تجاری در ذهن مصرفکننده شده و حس نوستالژی ایجاد میکند و با جذب مشتری از طریق طنز یا غافلگیریهای احساسی فروش بیشتر محصولات را به همراه خواهند داشت.
در ایران، تا ســالها پیش نقش شخصیتهاى تبلیغاتى آنچنان روشن نبود و گاه یک محصول با شخصیتها یا تصاویر گوناگون تبلیغ میشد، اما در دهههاى اخیر، این شخصیتها تا حدی بهصورت ثابت درآمدهاند و حتی براى محصولات و خدمات مهم و جدى مانند بیمه و عایق خانه (عایق گستران و ایزوگام ایران) نیز استفاده مىشوند. البته به نظر مىرسد که جنسیت هم در انتخاب این شیوهى تبلیغاتى و حتى انتخاب نوع شخصیت تبلیغاتى دخیل است. برای مثال “مجلات مردانه” از شخصیتهای تبلیغاتى بیشتر براى محصولات مقاوم و بااهمیت اســتفاده میکنند و شخصیتهای تبلیغاتى این مجلات را بیشتر شخصیتهای مذکر و تصویرسازى شده و حیوانات واقعى تشکیل میدهند. در مقابل آن، مجلات زنانه وجود دارد که بیشتر از شخصیتهاى تبلیغاتى براى محصولات غذایى یا محصولات کماهمیت اســتفاده میکنند و کارتونها و حیوانات شخصیتســازى شده در این مجلات کاربرد بیشترى دارد. در کل شــخصیتهاى تبلیغاتى بــراى خدمات و محصولات مشــابه، بیــش از حــد رقابتى و باعرضه انبــوه، تولیدات جدیدالتأسیس، محصولات کسالتبار که بهخودیخود فاقد جذابیتاند، مثل محصــولات صنعتى و لوازمیدکی، و همچنین محصولات و خدمات مجازى، گزینه مناســبى هســتند. اما بهتر است براى محصولات تجملى، نوآورانه و محصولاتى با خصایص و منافع بسیار متمایز از آنها استفاده نشود؛ چون این شخصیتها با جلب تمام توجهها به سمت خودشان، مانع دیدهشدن محصول منحصربهفرد ارائه شده میشوند.